۲۳۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۳۷۶

هرچه گوئی به عشق او می گو
حضرت او ز حضرتش می جو

گر به یک دم تو را دهد صد جام
نوش می کن روان دگر می پو

جامهٔ پاک اگر طلب داری
خرقهٔ خود به آب می می شو

جام گیتی نما به دست آور
تا ببینی به نور او آن رو

تو حبابی و غرقه در دریا
در پی آب می روی هر سو

نبود این ظهور او بی تا
خود نباشد وجود ما بی او

گیسوی سیدم نخواهی یافت
تا حجابت بود سر یک مو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۷۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.