۲۲۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۳۷۲

می فراوان است اینجا جام کو
دُرد و دردش هست درد آشام کو

ای که می گوئی دمی آرام گیر
با چنین دردی مرا آرام کو

گر نشان و نام می جوئی مجو
در عدم ما را نشان و نام کو

زلف و خالش مرغ دلها صید کرد
خوبتر زان دانه و آن دام کو

جام می در دور می گردد مدام
عشق را آغاز یا انجام کو

شمس تبریزی ز مصر آمد برون
آفتابی آن چنان در شام کو

نعمت الله مست و جام می به دست
همچو او رندی درین ایام کو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۷۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.