۲۳۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۳۳۵

مستانه ز خویشتن فنا شو
رندانه بیا حریف ما شو

چون هستی اوست هستی ما
بگذر ز خود آ و با خدا شو

بر دار فنا بر آ چو منصور
سردار سراچهٔ بقا شو

مائیم نوای بینوایان
دریاب نوا و بانوا شو

تا چند به گرد بحر گردی
در بحر درآ و آشنا شو

میخانهٔ عاشقانه دریاب
فارغ ز وجود دو سرا شو

سید شاه است و بنده بنده
شاهی طلبی برو گدا شو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۳۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.