۲۴۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۳۳۴

از بود وجود خود فنا شو
رندانه بیا حریف ما شو

خواهی که تو پادشاه باشی
در حضرت پادشه گدا شو

چون اوست نوای بینوایان
دریاب نوا و بینوا شو

در بحر محیط ما قدم نه
با ما بنشین و آشنا شو

از هستی او وجود جوئی
از هستی خویشتن فنا شو

گر بندهٔ حضرت خدائی
چون بندهٔ حضرت خدا شو

خواهی که رسی به نعمت الله
ایمن ز فنا و از بقا شو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۳۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.