۲۴۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۳۲۸

بیا گر عشق می ورزی ز ما جانانه ای را جو
مرو گر باده می نوشی ره میخانه ای را جو

به کنجی گر کنی رغبت در آ در گوشهٔ دیده
به گنجی گر بود میلت دل ویرانه ای را جو

شعاع مهر نور او ببین در ذرهٔ روشن
ضیاء شمع او خواهی دل پروانه ای را جو

خبر از ما اگر پرسی ز حال دردمندی پرس
وگر وقت خوشی خواهی برو دیوانه ای را جو

بیان حال ما خواهی دمی با جام همدم شو
حریف آشنا جوئی ز خود بیگانه ای را جو

در آ در بحر ما جانا اگر از ما خبر داری
درین دریای بی پایان ز ما دُردانه ای را جو

خراباتست و ما سرمست اگر سودای ما داری
چو سید عاشق رندی خوشی مستانه ای را جو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۲۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.