۲۵۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۲۷۶

گاه تاریکست و گه روشن سرای این جهان
غم مخور چون اهل دنیا از برای این جهان

گر نوای آن جهان داری بیا خوشوقت باش
بینوا باشی اگرخواهی نوای این جهان

اعتمادی نیست بر یاران این دنیای دون
عاقبت بیگانه گردد آشنای این جهان

بگذر از حرص جهان راه خطا دیگر مرو
خود که می یابد صوابی ازخطای این جهان

دائماً خر بنده ای باشد که آمد شد کند
هر که باشد همچو خواجه در قفای این جهان

می دهد عمر عزیز خویش بر باد هوا
باد پیماید که افتد در هوای این جهان

محنت آباد سرابی خاکدان ناخوشی
بی خرد نامش کند دولتسرای این جهان

نعمت الله دنیی و عقبی نخواهد از خدا
آن جهان هرگز نمی خواهد چه جای این جهان
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۷۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.