۲۵۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۲۶۷

گر گدائی کنی تو از سلطان
پادشاهی کنی چو شاه جهان

گنج عشقش بجو که در دل توست
آن چنان گنج در چنین ویران

نور رویش به چشم ما پیداست
گرچه باشد ز چشم تو پنهان

جان عارف به گرد نقطهٔ دل
همچو پرگار گشته سرگردان

تا گرفتم میان او به کنار
خوش کناری گرفته ام بمیان

جام گیتی نما به دست آور
تا ببینی جمال خویش در آن

فیض از نور نعمت الله جو
گفتهٔ سیدم روان می خوان
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۶۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.