۲۶۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۲۵۳

بندگانه گفتم ای سلطان گدای خود ببین
گفت ای درویش ما تو پادشاهی خود ببین

سر بنه بر درگه ما سر از آنجا برمدار
بر در خلوتسرای ما سرای خود ببین

دردمندانه بیا درمان خود از ما طلب
دُرد درد ما بنوش آنگه دوای خود ببین

گوشهٔ میخانهٔ ما جنت المأوی بود
در چنین خوش خانه ای بخرام و جای خود ببین

نیک و بد گر می کنی یابی سزای خویشتن
نیک نیک اندیشه کن از خود سزای خود ببین

پا ز ره بیرون نهادی سنگ بر پایت زدند
بعد از این گر رهروی در پیش پای خود ببین

عاشقانه خوش در آ در بحر بی پایان ما
نعمت الله را بجوی و آشنای خود ببین
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۵۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.