۲۲۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۲۵۱

چشم بگشا و جمال او ببین
نور روی او به او نیکو ببین

جام می با یکدگر خوش نوش کن
صورت و معنی این هر دو ببین

جام ما باشد حباب و آب می
سو به سو گردد روان هر سو ببین

صدهزار آئینه دارد یار من
در همه آئینه او یک رو ببین

دامن دلق دو توئی پاره کن
یوسف و پیراهن یک تو ببین

روی او بینم به نور روی او
من چنین می بینم او را تو ببین

سیدم آئینهٔ گیتی نماست
هرچه می خواهی به نور او ببین
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۵۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.