۲۳۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۲۲۱

هر دمی نقش خیالی می نگارد نور چشم
هر نفس شکلی دگر از نو برآرد نور چشم

این چنین خوناب دل کز چشم ما گشته روان
چشم ما بی آبروئی کی گذارد نور چشم

چون خیال اوست هر نقشی که آید در نظر
لاجرم بر پردهٔ دیده نگارد نور چشم

چشم مستش دل ز عیاران عالم می برد
مردم گوشه نشین را خود چه آرد نور چشم

نعمت الله نور چشم مردم بینا بود
این چنین نوری به مردم می سپارد نور چشم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۲۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.