۲۳۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۲۱۶

ما از شرابخانهٔ جانانه می رسیم
مستان حضرتیم و ز میخانه می رسیم

از ما نشان ذوق خرابات جو که ما
مستیم و لاابالی و رندانه می رسیم

ای عقل دور باش که رندیم و باده نوش
از بزم عشق و مجلس جانانه می رسیم

پروانه وار ز آتش عشقش بسوختیم
شمعی گرفته ایم و به پروانه می رسیم

تاجی ز ذوق بر سر و در بر قبای عشق
بسته کمر به عزت و شاهانه می رسیم

سرمست می رسیم ز میخانهٔ قدیم
مخمور نیستیم که مستانه می رسیم

از بندگی سید خود می رسیم باز
از ملک غیب ، ببین که چه مردانه می رسیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۱۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.