۲۳۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۲۰۸

نو فروشان کهنه پوشانیم
کهنه پوشان نوفروشانیم

مبتلای بلای خماریم
دردمندیم و درد نوشانیم

خویش بیچارگان بی خویشیم
یار خسته دلان خویشانیم

ایمنیم از وصال و از هجران
فارغ از جمع و از پریشانیم

گر گدائی درآید از درما
همچو شاهش به تخت بنشانیم

خلعت عشق اوست در بر ما
هرکه خواهیم ما بپوشانیم

نعمت الله آتشی افروخت
دیگ سودای عشق جوشانیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۰۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.