۲۵۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۲۰۳

ما مرشد عشاق خرابات جهانیم
ساقی سراپردهٔ میخانهٔ جانیم

تو از همدانی ولیکن همه دان نه
از ما شنو ای دوست که سر همه دانیم

تو عالم یک حرفی ما عالم عالم
تو میر صدی باشی و ما شاه جهانیم

هر کس به جمال و رخ خوبی نگرانند
در آینهٔ خویش به خود ما نگرانیم

از ما به همه عمر یکی مور نرنجید
تا بود بر این بوده و تا هست برآنیم

هر یار که بینیم که او قابل عشقست
حسنی بنمائیم و دلش را بستانیم

رندان سراپردهٔ ما عاشق و مستند
ما سید رندان سراپرده از آنیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۰۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۰۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.