۲۷۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۱۱۳

دولت وصل یار می بینم
کام دل در کنار می بینم

همه روشن به نور او نگرم
گر یکی ور هزار می بینم

آنکه از چشم مردمست نهان
روشن و آشکار می بینم

هر خیالی که نقش می بندم
نور روی نگار می بینم

خانهٔ دل که رفته ام از غیر
خلوت یار غار می بینم

این عجایب که دید یا که شنید
که یکی بیشمار می بینم

نعمت الله را چو می نگری
از نبی یادگار می بینم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱۱۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۱۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.