۲۳۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۰۶۸

داریم حضوری و سرابی که چه گویم
جامی که چه پرسی و شرابی که چه گویم

در کوی خرابات مغان همدم جامیم
مستیم و خرابیم و خرابی که چه گویم

مستانه بتم از در میخانه درآمد
بر بسته نقابی و نقابی که چه گویم

خوش نقش خیالی است که بستیم به دیده
بینیم به خوابی و به خوابی که چه گویم

از آتش عشقش دل بیچاره کبابست
سوزی و چه سوزی و کبابی که چه گویم

در مجلس ما مطرب عشاق درآمد
بنواخت ربابی و ربابی که چه گویم

با عشق به سر می بر و با عقل میامیز
کاین عقل حجابست و حجابی که چه گویم

مائیم و می و خلوت میخانه و ساقی
داریم هوای خوش و آبی که چه گویم

گر کام دلم دلبر عیار برآرد
والله که صوابست و صوابی که چه گویم

گر یک نفسی بی می و معشوق برآری
پرسند حسابی و حسابی که چه گویم

از گفتهٔ سید دو سه بیتی بنوشتم
خوش شعر لطیفی و کتابی که چه گویم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۶۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.