۲۶۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۰۴۴

آتش عشق تو جان می سوزدم
هر نفس کون و مکان می سوزدم

عود دل در مجمر سینه به عشق
خوش همی سوزم چو آن می سوزدم

مهر تو شمعی و دل پروانه ای
بی محابا خوش روان می سوزدم

معنی عشق تو بر زد آتشی
صورت پیر و جوان می سوزدم

پختگان دانند حال سوز من
کآتش عشقت چه سان می سوزدم

در میان آبم و آتش چو شمع
آشکارم او نهان می سوزدم

ساز سید سوز دل باشد از آن
آتش عشق فلان می سوزدم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۴۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.