۲۳۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۰۳۵

در خرابات گرد گردیدم
ساقی رند سرخوشی دیدم

عاشقانه گرفتمش به کنار
عارفانه لبش ببوسیدم

ذوق مستی و حال میخواران
نازکانه از او بپرسیدم

گفت ناخورده می چه دانی چیست
داد جامی و کل بنوشیدم

حال سید به ذوق دانستم
ور همه نور او عیان دیدم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۳۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.