۲۴۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۰۲۱

آفتابیست حضرت آدم
روشن از نور او بود عالم

ما منور از او و او از او
نیک دریاب این سخن فافهم

ساغر ما حباب پر آب است
خوش بود تشنه با چنین همدم

دل و دلبر رفیق هم گردید
جان و جانان روان شده باهم

جام بی جم اگر کسی دیده
ما ندیدیم جام را بی جم

دردمندیم و وصل او درمان
دل ما ریش و لطف او مرهم

در خرابات رند و سرمستیم
بندهٔ او و سید عالم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۲۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.