۲۳۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۰۱۹

باز رستیم از وجود و از عدم
گر نباشد این و آن ما را چه غم

جام می داریم و می نوشیم می
کی بود ما را هوای جام جم

مجلس عشقست و ما مست شراب
جان جانان شاد بنشسته به هم

همدم ما ساقی پر می مدام
خوش بود با همدم خود دم به دم

لطف او ما را نوازش می کند
باشد او در جمله عالم محتشم

هر چه موجود است در دار وجود
جمله موجودند از نور قدم

نعمت الله نقد گنج عشق اوست
هر که نقد او بود او را چه کم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۱۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.