۲۴۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۰۱۵

دل به دلبر جان به جانان داده‌ایم
بندهٔ او وز همه آزاده‌ایم

از سر هر دو جهان برخاستیم
بر در میخانه مست افتاده‌ایم

عاشقانه در خرابات مغان
رو به درگاه یکی بنهاده‌ایم

بر طریق عاشقان ما رهرویم
لاجرم چون رهروان بر جاده‌ایم

در خرابات مغان مست خراب
خوش در میخانه‌ای بگشاده‌ایم

زاهدی ما همه بر باد رفت
همدم جام و محب باده‌ایم

نعمت‌اللهیم و ز آل رسول
گوهر پاکیم و نه بیجاده‌ایم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۱۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.