۲۳۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۹۹۲

سخن نازکان بود نازک
گفتهٔ گنده نشنود نازک

دیدهٔ ما به عشق دیدن او
به چپ و راست می رود نازک

هر که با نازکان به سر آرد
گر چه باشد گران بود نازک

عقل گوید سخن ولی گنده
به چنان کنده نگرود نازک

نقش رویش خیال می بندم
در نظر آید و رود نازک

هر که تخم محبتی کارد
به یقینم که بدرَوَد نازک

گفته سید است خوش خواند
نازنینی که او بود نازک
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۹۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.