۲۴۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۹۸۸

گوید سخن آن نازنین نیمی شکر نیمی نمک
ریزد ز لعل شکرین نیمی شکر نیمی نمک

با آن دهان تنگ او انگشتری نسبت مکن
خاتم کجا دارد نگین نیمی شکر نیمی نمک

دارد تمنای لبت جان من و دل نیز هم
زان شد به چشم آن و این نیمی شکر نیمی نمک

مهمانم آن کان نمک چون دید عذرم خواست گفت
صدخوان کشم پیشت ازین نیمی شکر نیمی نمک

سید اگر گوید سخن در مصر و هندوستان کنند
بر طبع او صد آفرین نیمی شکر نیمی نمک
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۸۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۸۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.