۲۲۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۹۸۰

تن به جان زنده است و جان از عشق
در بدن روح ما روان از عشق

عشق داند که ذوق عاشق چیست
باز جو ذوق عاشقان از عشق

هر چه در کاینات موجود است
جود عشق است و باشد آن از عشق

عاشقان عشق را به جان جویند
عاقلانند غافلان از عشق

نعمت الله که میر مستان است
می دهد بنده را نشان از عشق
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۷۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.