۲۶۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۹۷۷

وقت آن آمد که ما را باز بنوازی به لطف
یک زمانی از کرم با ما بپردازی به لطف

حال ما گرچه خرابست ، از کرم معمور ساز
خوش بود گر ساز ما را باز بنوازی به لطف

گر چه بر خاک درم انداختی ای نور چشم
چشم آن دارم که از چشمم نیندازی به لطف

آفتاب عالمی و عالمی در سایه ات
لطف فرمائی و کار عالمی سازی به لطف

عشقبازی می کنی با ما ولی پنهان ز ما
این لطیفه گر که با ما عشق می بازی به لطف
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۷۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.