۲۳۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۹۷۰

عاشقانه به یاد او سرخوش
ساغر می چو عاشقان درکش

مست او شو چه جای هشیاریست
نوش کن جام بادهٔ بی غش

دل اصحاب عشق و صحبت دوست
جان یاران و مهر آن مهوش

عشق او آتش است و ما چون عود
خوش بود عود خاصه بر آتش

آستین بر جهان جان افشان
دامن از دست ملک دل درکش

از سر هر دو کون خوش برخیز
بنشین یک زمان به عشقش خوش

روز عید است باش قربانش
همچو سید ولی مگو ترکش

آفتابست و ماه خوانندش
همه بینند ولی ندانندش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۶۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.