۳۲۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۰۶۸

بازشِکَسْتند خَلْق سِلْسِله یا مُسلمین
باز دَراَفْکَند عشقْ غُلْغُله یا مُسلمین

دشمنِ جان‌هایِ ‌ماست دوستیِ دوستان
مادر فِتْنهٔ شُده‌ست حامله یا مُسلمین

آفَتِ عالَم شُده‌ست ماهْ رُخی زُهره سوز
فِتْنهٔ آدم شُده‌ست سُنْبُله یا مُسلمین

لاف زِ شَهْ می‌زَنَد، سِکّه زِ مَهْ می‌زَنَد
بر سَرِ رَه می‌زَنَد قافله یا مُسلمین

ای شُده شبْ روزِ ما، زان که دلْ اَفْروزِ ما
از رُخِ ما بَرفروخت مَشْعَله یا مُسلمین

چون خِرَد نیک پیِ، در چِله شُد پیشِ وِیْ
جوش بَرآرَد چو میْ در چِله یا مُسلمین

عشقْ چو آمد پَدید، عقلْ گَریبان دِرید
از پِیِ‌‌ بی‌دل رَسید مَشْغَله یا مُسلمین

بَدگُهَری کو زِ جَهْل تاجِ شَهان را بِمانْد
بر دُمِ گاوان شود زَنگُله یا مُسلمین

ناله زِ هَجْر و زَوالْ خاست زِ ذوقِ وصال
دان که بَسی شُکرهاست در گِله یا مُسلمین
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۶۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.