۲۶۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۹۳۴

پاک باش و بی وضو یک دم مباش
جز که با پاکان دمی همدم مباش

دنیی دون گر نماند گو ممان
پیرزن گر مرد در ماتم مباش

پند رندان گوش کن گر عارفی
جام می را نوش کن بی جم مباش

اسم اعظم پادشاه عالمست
لحظه ای بی صاحب اعظم مباش

گر کسی در عشق او جان می دهد
جان رها کن کمتر از هر کم مباش

باش دلشاد از وصال دلبرت
در فراقش نیز هم بی غم مباش

یک دمی با نعمت الله هم برآر
لحظه ای با غیر او همدم مباش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۳۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.