۲۶۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۹۲۱

رنج عشقی کشیده ام که مپرس
دُرد دردی چشیده ام که مپرس

در طریقی که نیست پایانش
بر و بحری بریده ام که مپرس

دیده ام صورتی که دیده ندید
معنئی را شنیده ام که مپرس

گفته ام نکته ای تو را که مگو
خط به حرفی کشیده ام که مپرس

بلبل مست گلشن عشقم
ز آشیانی پریده ام که مپرس

عاشق و رند و لاابالی وار
ازجهانی رسیده ام که مپرس

بندهٔ وا فروختم به بها
سیدی را خریده ایم که مپرس
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۲۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.