۲۸۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۸۷۵

گر تو مرد موحدی ای یار
چه کنی دوستی تو با اغیار

جام توحید نوش شادی ما
تا که گردی ز عمر برخوردار

تو به کثرت چنین گرفتاری
دم ز توحید می زنی هشدار

جام گیتی نما به دست آور
نظری کن به مجمع انواز

همه عالم خزانهٔ عشق است
خازنش بین و مخزن اسرار

دُردی درد نوش رندانه
دل بیمار می کنش تیمار

نعمت الله مدام سرمست است
درخرابات همدم خمار
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۷۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.