۲۹۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۸۷۳

به کام ماست می و جام و جسم و جان هر چار
چه خوش بود که بود یار آن چنان هر چار

حباب و قطره و دریا و موج را دریاب
به عین ما نظری کن یکی است آن هر چار

چهار حرف بگیر و خوشی بگو الله
یگانه باش و یکی را روان بخوان هر چار

حریف سرخوش و ساقی مست و جام شراب
امید هست که باشند جاودان هر چار

چهار طبع مخالف موافقت کردند
ببین مخالفت این مخالفان هر چار

یکی است اول و آخر چو ظاهر و باطن
چهار اسم مسمی یکی بدان هر چار

چهار یار رسولند دوستان خدا
به دوستی یکی دوست دارشان هر چار

چهار مرتبه سید تنزلی فرمود
ترقئی کن و می جو ز عاشقان هر چار
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۷۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۷۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.