۲۵۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۸۷۲

بی رخ جانان به گلزارم چه کار
بی هوای او به بازارم چه کار

گر نه کار و بار عشق او بود
با سر و سودای هر کارم چه کار

گر نباشد عکس او در جام می
با شراب عشق خمارم چه کار

دل به یمن عشق او شد تندرست
با صدای عقل بیمارم چه کار

جان من گر نه به کام او بود
با مراد جان افکارم چه کار

من انالحق گفته ام در عشق او
ورنه چون منصور بر دارم چه کار

ورنه با گفتار بسیارم چه کار
گفته های نعمت الله قول اوست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۷۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.