۲۷۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۸۴۵

نعمت الله است عالم سر به سر
نعمت الله در همه عالم نگر

آفتابی رو نموده مه لقا
گشته پیدا فتنهٔ دور قمر

چون یکی اندر یکی باشد یکی
آن یکی در هر یکی خوش می شمر

ذوق سرمستان اگر داری بیا
از سر دنیی و عقبی در گذر

جان کدام است تا بیان جان کنم
سر چه باشد در سخن گویم ز سر

هرچه او از جود او دارد وجود
معتبر باشد نباشد مختصر

گر خبر پرسی ز سرمستان ما
نعمت الله جو که او دارد خبر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۴۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.