۲۷۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۸۳۸

عشق او ما را به کام است ای پسر
دل که باشد جان کدام است ای پسر

عاشقی در عشق اگر جان را نداد
نزد کامل ناتمام است ای پسر

مجلس عشق است و ما مست و خراب
عمر ما بی او حرام است ای پسر

خوش حبابی پر کن از آب حیات
کو شراب ما و جام است ای پسر

همدم جامیم و با ساقی حریف
عقل را اینجا چه نام است ای پسر

قرض بگذار و خوشی آسوده شو
هر چه داری جمله وامست ای پسر

بندهٔ جانی عبدالله ما
حضرت عبدالسلام است ای پسر

سید ما بندهٔ جانی اوست
پیش او سلطان غلام است ای پسر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۳۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.