۲۶۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۸۲۹

در حسن ماهرویان آن آفتاب بنگر
در این چنین حجابی آن بی حجاب بنگر

جام حباب پر آب از ما بگیر و می نوش
معنی و صورتش بین جام و شراب بنگر

این گنج کنت کنزاً از این و آن طلب کن
اسمای حق تعالی در شیخ و شاب بنگر

جامی ز می پر از می در بزم ما روان است
با ما دمی برآور آب و حباب بنگر

از آفتاب روشن عالم شده منور
گر نور چشم داری در آفتاب بنگر

بیدار اگر ندیدی آن چشم مردم آشوب
باری خیال می بند نقشش خیال بنگر

پیوسته نعمت الله می می دهد به رندان
چون ما حریف او شو خیر و ثواب بنگر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۲۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.