۲۳۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۸۱۸

یک نظر در چشم مست ما نگر
ذوق اگر داری درین دریا نگر

سر فرو بردی چه بینی سایه ای
آفتاب ار بایدت بالا نگر

چشم ما روشن به نور او بود
نور او در دیدهٔ بینا نگر

بر در میخانه مست افتاده ایم
عاشقانه خوش بیا ما را نگر

گنج او جوئی بجو در کنج دل
نقد گنج پادشاه آنجا نگر

هر چه بینی مظهر اسمای اوست
یک به یک می بین و در اسما نگر

عارفانه سید مستان ببین
بندهٔ یکتای بی همتا نگر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۱۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.