۲۶۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۷۷۸

همه در بحر بیکران غرقند
چون حبابند این و آن غرقند

غرق آبند و آب می جویند
از ازل تا ابد چنان غرقند

تن ما چون حباب و جان موجست
عشق بحر است و عاشقان غرقند

کشتی ما کجا رسد به کنار
ناخدایان در این میان غرقند

بحر در جوش و باده در کار است
بر چه باشد که بحریان غرقند

هفت دریا درین محیط وجود
دیده ایم و یکان یکان غرقند

رند دریا دلیست سید ما
سید و بنده جاودان غرقند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۷۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.