۲۴۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۷۶۰

هست هشیار و مست نشناسد
آستین را از دست نشناسد

از ازل و از ابد بود فارغ
او بلی از الست نشناسد

رند سرمست جام چون بشکست
او درست از شکست نشناسسد

بر در میفروش خوش بنشست
خاستن از نشست نشناسد

عاقل خود پرست مخمور است
عاشق می پرست نشناسد

آسمان و زمین کجا داند
چون که بالا و پست نشناسد

نعمت الله در همه عالم
غیر آن یک که هست نشناسد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۵۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.