۲۶۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۷۵۷

ملک عشقش به غیر ما نرسد
پادشاهی به هر گدا نرسد

دُرد دردش کسی که نوش نکرد
به شفاخانهٔ دوا نرسد

هر که بیگانگی ز خویش نجست
به سر کوی آشنا نرسد

بنده تا از خودی برون ناید
به سراپردهٔ خدا نرسد

نرسد در حریم وصل دلی
که ز هجران بر او بلا نرسد

دل چه از آب و گل خلاصی یافت
گرد بر گرد او زما نرسد

نعمت الله رسید تا جائی
که به جز جان اولیا نرسد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۵۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.