۲۷۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۷۵۲

عمر ما رفته بود باز آمد
کار بی ساز ما به ساز آمد

جان هجران کشیده دلخوش شد
مژدهٔ وصل دل نواز آمد

هر که ابروی یار ما را دید
یافت محراب و در نماز آمد

عشق سرمست ملک دل بگرفت
لشگر او به ترکتاز آمد

شادمانیم و عاقبت محمود
غم نداریم چون ایاز آمد

دل به دلبر سپرده ایم دگر
خاطر از هر چه بود باز آمد

ناز آغاز کرد باز آن یار
نعمت الله در نیاز آمد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۵۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.