۲۸۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۸۳

مائیم ایاز و یار محمود
مائیم عباد و دوست معبود

دل ذره و مهر یار خورشید
عشق آتش و جان عاشقان عود

چون سایه مرا ز خاک برداشت
مهرش چو جمال خویش بنمود

بربست زبان ما به حیرت
چون پرده ز روی کار بگشود

جز جود وجود مطلق حق
در دار وجود نیست موجود

یک جرعه ز دُرد درد ساقی
خوردیم چنان که بود مقصود

مستیم چو سید از می عشق
آسوده شده ز بود و نابود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۸۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۸۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.