۲۷۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۷۶

عالم از جود او بود موجود
هرچه دیدیم بی وجود نبود

نامرادیم او مراد همه
یافتیم از عطای او مقصود

جام گیتی نما به ما بخشید
نور خود را به عین ما بنمود

بزم عشق است و ما چنین سرمست
هر که آمد به بزم ما آسود

خوش بیا جام می بگیر و بنوش
ساقی عاشقان چنین فرمود

عود دل سوخت آتش عشقش
عود خوش بود و آتشی بی دود

صفت و ذات او ظهوری کرد
نعمت الله از آن شده موجود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۷۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.