۳۰۰ بار خوانده شده
روز است ای دو دیده، در روزَنَم نَظَر کُن
تو اصلِ آفتابی، چون آمدیْ سَحَر کُن
بَردار طالِبان را، وَزْ هفت بَحْر بُگْذر
مَنْگَر به گاو و ماهی، وَزْ صد چُنین گُذَر کُن
پیدا بِکُن که پاکی از کَوْن و پَست و بالا
وین خانهٔ کُهَن را بیزیر و بیزَبَر کُن
عالَم فَناست جُمله، در یک دَمَش بَقا کُن
ماریست زَهر دارد، تو زَهرِ او شِکَر کُن
هر سو که خُشک بینی، تو چَشمهیی رَوان کُن
هر جا که سنگْ بینی، از عَکسِ خود گُهَر کُن
اَنْدَر قَفایِ عاشق، هر سو که خَصْمْ بینی
او را به زَخْمِ سیلی، اَنْدَر زمان به دَرکُن
تا چند عُذر گویی؟ کورند و مینَبینَند
گَر کورِشان نخواهی، در دیدهشان نَظَر کُن
خواهی که پَردههاشان در دیدهها نباشد
فَرما تو پَردگی را کَزْ پَردهها عَبَر کُن
فرمان تو راست مُطْلَق، با جمعْ در میان نِهْ
بَستَم قَبایِ عُطْلَت، هم چارهٔ کَمَر کُن
ای آفتابِ عَرشی ای شَمسِ حَقِّ تبریز
چون ماهِ نو نِزارم، رویَم تو در قَمَر کُن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
تو اصلِ آفتابی، چون آمدیْ سَحَر کُن
بَردار طالِبان را، وَزْ هفت بَحْر بُگْذر
مَنْگَر به گاو و ماهی، وَزْ صد چُنین گُذَر کُن
پیدا بِکُن که پاکی از کَوْن و پَست و بالا
وین خانهٔ کُهَن را بیزیر و بیزَبَر کُن
عالَم فَناست جُمله، در یک دَمَش بَقا کُن
ماریست زَهر دارد، تو زَهرِ او شِکَر کُن
هر سو که خُشک بینی، تو چَشمهیی رَوان کُن
هر جا که سنگْ بینی، از عَکسِ خود گُهَر کُن
اَنْدَر قَفایِ عاشق، هر سو که خَصْمْ بینی
او را به زَخْمِ سیلی، اَنْدَر زمان به دَرکُن
تا چند عُذر گویی؟ کورند و مینَبینَند
گَر کورِشان نخواهی، در دیدهشان نَظَر کُن
خواهی که پَردههاشان در دیدهها نباشد
فَرما تو پَردگی را کَزْ پَردهها عَبَر کُن
فرمان تو راست مُطْلَق، با جمعْ در میان نِهْ
بَستَم قَبایِ عُطْلَت، هم چارهٔ کَمَر کُن
ای آفتابِ عَرشی ای شَمسِ حَقِّ تبریز
چون ماهِ نو نِزارم، رویَم تو در قَمَر کُن
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۳۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.