۲۸۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۵۵

هر که بد زیست عاقبت بد مُرد
نیک و بد هر چه کرد با خود برد

صاف درمان کجا خورد بی درد
دردمندی سزد که نوشد درد

هرچه خود رشته ای همان پوشی
خواه صوفش بباف خواهی برد

داشت غیبی ز فاسقی عیبی
لاجرم فسق کرد و فاسق مرد

نان شیراز خورد و شُکر نگفت
زین سبب در میان آب فسرد

همه با اصل خویش وا گردند
خواه لر می شمار خواهی کرد

زندهٔ جاودان بود بی شک
هر که او جان به یاد حق بسپرد

در همه حال با خدا باشد
آنکه خود را از این و آن نشمرد

همچو سید مدام سرمست است
از می او کسی که جامی خورد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۵۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.