۲۹۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۵۱

عاشقم بر روی نورالله خود
والهم از بوی نورالله خود

شاه ترکستان به عشق زلف او
آمده هندوی نور الله خود

خوی نورالله ما خوئی خوش است
دلخوشم از خوی نورالله خود

نور چشم عالمی چون آفتاب
دیده ام در روی نور الله خود

گر دهندم صورت و معنی تمام
کی دهم یک موی نورالله خود

هر کجا جانیست دل داده به باد
آمده آنجوی نور الله خود

از خلیل الله امیدم این نبود
کو نیامد سوی نورالله خود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۵۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.