۲۶۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۳۶

عقل از اینجا بی خبر او ره به بالا کی برد
مرغ وهم ار پر بسوزد ره به مأوا کی برد

عقل مخمور است و میخانه نمی داند کجاست
این چنین شخصی به میخانه شما را کی برد

مجلس عشقست و سلطان ساقی و رندان حریف
هر گدای بی سر و پا را به آنجا کی برد

از لب شیرین یوسف هر که یابد بوسه ای
کی برد شکر به مصر و نام حلوا کی برد

دم مزن از معرفت با ما در این بحر محیط
مرد عاقل آب دریا سوی دریا کی برد

رستم دستان زبردستی کند با این و آن
گر به دست ما فتد او دست از ما کی برد

نعمت الله هر چه می یابد مسمای ویست
با چنین کشف خوشی او اسم اسماء کی برد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۳۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.