۲۵۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۱۴

چشم مست تو گر از خواب گران برخیزد
سبک از هر طرفی فتنه دوان برخیزد

کر کلاله ز گل چهره براندازی باز
ناله از جان و دل پیر و جوان برخیزد

سر و بالای تو گر سوی چمن میل کند
ناودان از سر پا رقص کنان برخیزد

اثر شمع تجلیست ولی دریابد
که چو پروانه روان از سر و جان برخیزد

عاشقی بر سر کوی تو نشیند که به عشق
عاشقانه ز سر هر دو جهان برخیزد

کشتهٔ عشق تو گر بوی تو یابد در خاک
به هوای تو چو گل جامه دران برخیزد

چشم سید که حجابیست میان من و تو
خوش بود گرچو حجابی ز میان برخیزد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۱۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.