۴۵۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۰۳۲

من از کِه باک دارم؟ خاصه که یارْ با من
از سوزنی چه تَرسَم؟ و آن ذوالْفَقارْ با من

کِی خُشک لَب بِمانَم؟ کان جو مَراست جویان
کِی غَم خورَد دلِ من؟ وان غَم گُسارْ با من

تَلْخی چرا کَشم من؟ من غَرقِ قَند و حَلْوا
در من کجا رَسَد دِیْ، وان نوبَهارْ با من

از تَبْ چرا خُروشَم؟ عیسی طَبیبِ هوشَم
وَزْ سگ چرا هَراسَم؟ میرِ شکارْ با من

در بَزْم چون نیایم؟ ساقیم می‌کَشانَد
چون شهرها نگیرم؟ وان شَهریارْ با من

در خُمِّ خُسروانی، میْ بَهرِ ماست جوشان
این جا چه کار دارد رنجِ خُمارْ با من؟

با چَرخ اگر سِتیزَم، وَرْ بِشْکَنم، بِریزم
عُذْرَم چه حاجت آید؟ وانْ خوش عِذارْ با من

من غَرقِ مُلْک و نِعْمَت، سَرمَستِ لُطف و رَحْمَت
اَنْدَر کِنارْ بَختَم، وان خوش کِنارْ با من

ای ناطقه‌یْ مُعَربِد، از گفتْ سیر گشتم
خاموش کُن، وَگَرنی، صُحْبَت مَدارْ با من
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۳۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.