۲۶۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۸۱

چه خوش چشمی که نور او به نور روی او بیند
چو نور روی او باشد همه چیزی نکو بیند

کسی کو را به خود بیند کجا من عارفش خوانم
من آن کس عارفش خوانم که نور او به او بیند

بود این رشتهٔ یک تو ولی احول دو تو یابد
چو گم کردست سر رشته از آن یک تو دو تو بیند

کسی کو مست شد از می چه داند جام و پیمانه
مگر رندی بود سرخوش که می نوشد سبو بیند

اگر آئینهٔ روشن محبی در نظر آرد
خود و محبوب در یک جا نشسته روبرو بیند

نبیند چشم دریا بین به غیر از عین ما دیگر
اگر سرچمه ای یابد و گر در آب جو بیند

خیالی گر پزد شخصی که سید غیر او دیده
بگو چون نیست غیر او نگوئی غیر چو بیند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۸۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.