۲۵۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۴۵

واحدی در کثیر پیدا شد
احدی لاجرم هویدا شد

جام گیتی نما به ما دادند
صورت و معنئی مهیا شد

نور اول خوشی تجلی کرد
نیک بنگر که عین اشیا شد

بوی یوسف ز مصر عشق آمد
چشم یعقوب عقل بینا شد

هر حبابی که بود ازین دریا
عاقبت باز عین دریا شد

در دو عالم کسی یگانه شود
کز شش و هفت و هشت یکتا شد

سید از ما جدا فتاد ولی
چون ز ما بود باز از ما شد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۴۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.