۲۵۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۲۳

عین دریائیم و ما را موج دریا می کشد
وین دل دریا دل ما سوی مأوا می کشد

مشکل ما چون که حلوای لبش حل می کند
دور نبود خاطر ما گر به حلوا می کشد

دست ما و دامن او آب چشم و خاک راه
گرچه سرو قامت او دامن از ما می کشد

جذبهٔ او می کشد ما را به میخانه مدام
ما از آن خوش می رویم آنجا که ما را می کشد

یک سر موئی سخن از زلف او گفتم ولی
شد پریشان خاطرم هم سر به سودا می کشد

می کشد نقش خیال وی نماید در نظر
هر که بیند همچو ما بیند که زیبا می کشد

نعمت الله را مدام از وی عطائی می رسد
کار سید لاجرم هر لحظه بالا می کشد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۲۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.